نظریه انتخاب عقلانی در جرم شناسی

نظریه انتخاب عقلانی در جرم شناسی

آن چه در این مقاله خواهید خواند:

پیروان این نظریه معتقدند که مجرمان بالقوه زیادی در جامعه وجود دارند و از وجود شرایط خاصی که باعث می شود مرتکب تصمیم به ارتکاب جرم بگیرد می گویند و عقیده دارند که با شناسایی این شرایط و فرصت ها و کاهش آنان، می توان دزدی و به طور کلی جرایم را برای این افراد به یک امر غیرعقلانی تبدیل کرد. در ادامه به بررسی راه هایی که به این هدف به گفته کلارک می توان دست یافت به طور مفصل پرداخته می شود. در بخش بعد تحلیل های انتقادی نظریه انتخاب منطقی را نام می برد. در تحلیل تکنیکی از جابه جایی های مختلف جرم می گوید و همچنین از دفاع پیروان این نظریه در مقابل این انتقاد می گوید. در تحلیل انتقادی بعدی از شکل های مختلف پیشگیری از جرم و تاثیر آن بر کیفیت زندگی می گوید. در این تحلیل به انتقاداتی از جمله هزینه مالی زیاد، اخلال در حریم خصوصی، دخالت در فعالیت های تبعیضی و … می پردازد. در تحلیل انتقادی سوم که به نظریه ای معروف است، پیروان آن معتقدند از آن جایی که این پژوهش ها توسط درخواست سازمان های خصوص یا عمومی انجام می شود و بودجه آن را تامین می کنند با محدودیت زیادی مواجه می شود. در بخش پایانی مفهوم “منطقی و عقلانی” در این نظریه را به صورت ریشه ای تر بررسی می کند و از انتقاداتی که منتقدان به این مفاهیم نیز دارند اشاره می کند. در ادامه متن کامل مقاله را خواهید خواند.

نظريه انتخاب عقلانی براساس اين فرض استوار است که مجرمان بالقوه زيادی «در بيرون» در جامعه وجود دارند. از اين رو بايد شرايط خاصي که پيش مي‌آيد تا شخص تصميم بگيرد جرم را مرتکب شود شناسايی کنيم. وقتی چنين شرايطی شناسايی شوند می توان مداخله‌هايی برای پيشگيری از ارتکاب جرم طراحی کرد. شايد تعجب انگيز نباشد که بايد بيشترين تمرکز خود را صرف جرم‌های «متداول» مانند دزدی و آسيب‌های مجرمانه کنيم. اگرچه بايد پژوهش‌های بيشتری در مورد ماهيت اين شرايط صورت گيرد، اما اين ديدگاه که مجرم اين مسائل را که هنگام تصميم گيری در مورد مرتکب شدن جرم در نظر می گيرد يا خير، ممکن است برای يک خطا، خردمندانه باشد. واضح است که يک دزد مي‌تواند يک دارايی خاص را انتخاب کند و در زمان‌های مشخصی از روز، آن را زير نظر بگيرد آيا اين دارايی به کسی تعلق دارد يا خير؟ و آيا سيستم امنيتی از آن مراقبت می کند يا خير؟ از اين رو، يک دزد خيابانی ممکن است اين چيزها را نوعی قربانی در نظر گيرد.

با اين وجود، در ادامه خواهيم ديد که سبک و سنگين کردن شرايط و فرآيندهای تصميم گيری به آن سادگي هم که به نظر مي‌رسد نيست. کلارک و ديگر کساني که پيرو نظريه انتخاب عقلانی هستند تاکيد دارند بايد فرصت‌ها و وسوسه‌هايی که در دسترس مجرمان بالقوه قرار دارند کاهش يابد. در واقع، آن‌ها مي‌کوشند با کاهش دادن چنين موقعيت‌های وسوسه برانگيزی، دزدی کردن يا تخلف کردن نسبت به اشخاص يا اموال را برای متخلفان بالقوه به يک امر «غير عقلاني» تبديل کنند. به گفته کلارک (1995، به روز رسانی شده توسط کورنيش و کلارک، 2003) راه‌های ميان مرتبط هستند که مي‌توان به اين هدف دست يافت (بر اساس خلاصه‌اي که کرافورد، 2007: 847 تهيه کرده است).

افزايش تلاش ادراک شده در ارتکاب جرم

محکم کردن هدف- افزايش حفاظت از اموال مورد هدف مجرمان. مانند، قفل زدن به درها يا نصب ابزارهاي امنيتي به ماشين‌ها.

کنترل کردن- دشوار کردن دسترسي به اموال. براي مثال، استفاده از کارت‌هاي الکترونيکي براي برداشتن اشياي گران‌بها

جرم شناسی اجرايی

دستگاه‌های کنترل خروج- برای مثال، قرار دادن دستگاه‌های کنترل خروج در درهاي فروشگاه‌ها حايل‌های جدا کننده- قرار دادن حايل ميان اشيا و اشخاص تا دسترسي به اشيا دشوار شود.‏

استفاده از ابزارهای کنترل کننده/تسهيل کننده-پيشگيري کردن از دسترسي داشتن به کالاهايي که منجر به ارتکاب جرم مي‌شوند، مانند کنترل‌های فروش الکل.

افزايش احتمال دستگيری ادراک شده

تقويت کردن نگهباني- قرار دادن لاين ديگري از حايل. مانند بررسي چمدان‌ها در فرودگاه‌ها مراقبت رسمی-کنترل کردن و مراقبت از سوی پرسنل کارآموزده مانند افسران پليس يا تکنولوژي‌هايی مانند دوربين‌هاي کنترل سرعت و سيستم‌های ‏CCTV‏.

کنترل کارمندان-کنترلی که از سوی کارمندان يک سازمان ارائه مي‌شود مانند، نگهبانان مدرسه يا رانندگان اتوبوس.

کنترل طبيعي-ايجاد تسهيلاتي در محيط که احتمال ارتکاب جرم را کاهش دهند مانند، افزايش نور خيابان‌ها، و استفاده از طرح‌هاي مشاهده‌ي همسا‌يگي

کاهش دادن بي نام ونشان بودن- فراهم کردن نوعي هويت براي افراد.

کاهش پاداش‌های مورد انتظار برای جرم

پنهان کردن شي هدف- قرار دادن اشيا در يک مکان امن. مانند قرار دادن در يک گاراژ مطمئن جا به جا کردن شي هدف-کاهش دادن هزينه‌هاي حمل و نقل يا فراهم کردن وسايل نقليه امن و ارزان قيمت براي افراد آسيب پذير شناسايي شي هدف- مانند، وصل کردن يک کد به شيشه‌ی ماشين يا يک کد پستي به ابزارهاي خانه منحل کردن بازار- از ميان بردن بازارهايي که در آن‌ها اشيا دزدي، مانند، لاستيک‌هاي ماشين‌ها به فروش مي‌رود.

کاهش تحريک

کاهش استرس و ناکامي- مانند، مديريت موقعيت‌هايي که در آن‌ها «نقاط فشار» وجود دارد، مثل رنگ تاکسي‌هايي که ديرهنگام مسافرکشي مي‌کنند، يا قرار دادن پليس در کلوب‌های شبانه

به حداقل رساندن احتمال مشاجره- از پيش تعيين کردن واضح قيمت‌ها مانند نرخ تاکسي‌ها يا اطمينان يافتن از اينکه مکان‌هاي عمومي خيلي شلوغ نشده اند.

کاهش دادن تحريک و وسوسه-کنترل کردن عواملي که ممکن است بر ارتکاب جرم اثر بگذارند مانند، پررنگ نکردن تفاوت‌هاي نژادي در رسانه‌ها

خنثي کردن فشار همسالان- مانند قرار دادن برنامه‌های آموزشی در مورد تاثيرات منفی نوشيدن الکل در سنين پايين، که مي‌کوشند فرد را از بار منفي فشار‌هاي همسالان رها سازند.

تشويق نکردن تقليد- از ميان بردن «دعوت» براي ارتکاب جرم، مانند، «تعمير کردن پنجره‌هاي شکسته شده»‏

حذف بخشش‌ها

تعيين کردن قانون- فراهم کردن يک برگه رسمي مانند يک فرم ماليات دهي،

ايجاد قوانين روشن و گويا

قرار دادن دستورالعمل- اطمينان يافتن از اينکه مواردی که عنوان جرم محسوب مي‌شوند به روشني به اطلاع افراد برسد. مانند، قرار دادن تابلوهاي «سيگار ممنوع» در جايي که در معرض ديد عموم باشد.

تحريک کردن وجدان-تلاش براي اينکه مردم جنبه‌هاي اخلاقي را تحسين کنند. مانند، اطلاعات امنيت جاده در بزرگراه‌ها.‏

افزايش دادن تسهيلات- فراهم کردن تسهيلاتي مانند دستشويي‌هاي عمومي براي اينکه مردم به انجام رفتارهای مجرمانه تشويق نشوند.

کنترل کردن دسترسي- اين امر طيف وسيعي از احتمالات را در بر مي‌گيرد. براي مثال، والدين بايد دسترسي به الکل براي کودکان را کنترل کنند.

تحليل‌هاي انتقادي نظريه انتخاب منطقي را مي‌توان در سه سطح انجام داد: تکنيکي، کيفي، و نظريه اي. دو مورد اول به پيشگيري از جرم، همانطور که در بالا اشاره شد تمرکز دارند، اما مورد سوم نظريه منطقي را به طور کلي در بر مي‌گيرد.

تحليل در سطح تکنيکي در مورد کاربردهاي عملي (آيا مي‌توان اين کار را انجام داد) و کارايي (آيا موثر است؟) مي‌باشد. از ديدگاه کاربرد عملي، تحليل به بحث در مورد مسائلي مانند هزينه ابزارهاي کنترل و دوربين‌هاي ‏CCTV‏ مي‌پردازد. موضوع کارايي کمي پيچيده‌تر است و نيازمند بررسي يافته‌هاي پژوهش‌هايي است که کارايي برخي از روش‌هاي پيشنهاد شده بر کاهش جرم را مطالعه کرده اند. حتي اگر مشکلات مربوط به جمع آورهاي قابل اطمينان در اين مورد را کنار بگذاريم، بازهم اگر به مفهوم «جابه جايي» دقت کنيم متوجه مي‌شويم که اين مشکل چقدر پيچيده است. منتقدين عقيده دارند طرح‌هايي که براي کاهش يا پيشگيري از جرم بکار برده مي‌شوند معمولا سبب جا به جايي يا انحراف جرم مي‌شوند.‌ هاکيم و رنگرت (1981) 5 راه مختلفي که سبب بروز چنين پديده‌ای مي‌شود را شرح مي‌دهند:

1ـ جا به جايي فضايي- جرم روي مي‌دهد اما در فضايي که کمتر کنترل شده است.‏

2ـ جا به جايي موقتي-‏ جرم روي مي‌دهد اما در زمان ديگري از روز.‏

3ـ جا به جايي تاکتيک-‏ جرم روي مي‌دهد اما متدي که براي آن بکار برده مي‌شود اصلاح مي‌شود.‏

4ـ جا به جايي هدف-‏ جرم در همان محل روي مي‌دهد اما شي مورد هدف تغيير مي‌کند.‏

5ـ جا به جايی نوع جرم-‏ جرم در همان محل روی مي‌دهد اما ماهيت آن تغيير مي‌کند.‏

در طي سال‌ها پژوهشگران زيادي تلاش کرده‌اند تا نشان دهند جا به جايي جرم تا چه اندازه روي مي‌دهد، اگرچه نتايجي که بدست آمده با يکديگر متفاوت هستند. اين امر بسيار شگفت انگيز است زيرا راهبردهاي بسيار زيادي براي جلوگيري يا کاهش رفتارهاي مجرمانه اجرا شده اند. با اين حال، آشکار است که تا حدي جا به جايي روي مي‌دهد. با اين وجود، نظريه پردازاني که پيرو انتخاب منطقي هستند عقيده دارند که اين امر نشان دهنده شکست برخي از اندازه گيري‌هاي خاص نيست. برخي (مانند بار و پيز، 1990) ذکر مي‌کنند جا به جايي جرم سودمند است در صورتي که به توزيع برابرتر نرخ قرباني سازي منجر شود. علاوه بر اين، گفته مي‌شود، باتوجه به نوع جرم، جا به جا شدن محل از حوزه‌هاي مسکوني به غيرمسکوني مي‌تواند از نظر همسايگي مفيد باشد. متيو (1992ب) مثالي در اين مورد ذکر مي‌کند که چطور سختگيري‌هاي اعمال شده در مورد فاحشگي در يکي از مناطق لندن سبب شد ميزان جرم در منطقه پايين آيد.

جرم شناسان فرهنگي به بسياري از متد پيشنهاد شده در بالا براي پيگيري از جرم انتقاد مي‌کنند. آن‌ها ذکر مي‌کنند اين روش‌ها اين را در نظر نمي‌گيرند که بسياري از جرائم به خاطر ميل به لذت بردن، هيجان و يا اعتراض کردن است (فصل 8) نه رسيدن به يک وسيله. آن‌ها عقيده دارند افزايش خطر مرتبط با جرم ممکن است، نتيجه معکوس داشته باشد زيرا ممکن است مرتکب جرم شدن را براي برخي از افراد جذاب‌تر سازد.

تحليل‌هاي انتقادي در مورد کيفيت، به بررسي شکل‌هاي مختلف پيشگيري از جرم و تاثير آن‌ها بر کيفيت زندگي مي‌پردازد. آشکار است که موثر بودن يک وسيله، برای کاهش ميزان جرم نمي‌تواند استفاده از آن را توجيه کند، زيرا مثلا ممکن است استفاده از اين روش هزينه سنگيني در بر داشته باشد. به مثال زير توجه کنيد:

* هزينه‌های مالی خيلی زياد هستند

* مزاحمتي که برای ديگران ايجاد مي‌کند قابل پذيرش نيست. زمانی را يک شخص بايد صرف کند تا از ابزارهاي امنيتي مختلف فرودگاه گذر کند را در نظر بگيريد. اگر چه ممکن است مردم غر بزنند اما بخشي از نارضايتي آن‌ها را براي تاخير را مي‌توان در مقابل کاهش خطرهايي چون حمله تروريست‌ها قابل پذيرش دانست. با اين حال، اينکه چه ميزاني از تاخير را مي‌توان قابل قبول دانست، مشخص نمي‌باشد.

* برخی از ابزارهای امنيتي ممکن است زيبايي چهره شهر را مخدوش کنند.

برخي از شکل‌هاي امنيتي، مانند، استفاده از دوربين‌هاي ‏CCTV‏ ممکن است از نظر اخلالي که در حريم خصوصي افراد ايجاد مي‌کنند مشکل آفرين باشند.

کنترل ممکن است در فعاليت‌های تبعيضی بر اساس شکل‌های شخصي يا نهادی نژادپرستي دخيل شود.

برخي از شکل‌هاي پيشگيري از جرم ممکن است مسائلي در مورد حقوق انساني ايجاد کند. يکی از مثال‌های اين مورد، دستگاهي است که ماسکيتو نام دارد و صدايي توليد مي‌کند که به قدر کافي بلند است که نوجوانان آن را بشنوند اما افراد مسن آن را نمي‌شنوند. اين دستگاه به طور فزاينده‌ای توسط فروشندگان، اصناف محلي و خانه دارها بکار برده مي‌شود تا کساني را که در آن اطراف «ول مي‌گردند» متفرق کند. سازمان آزادي حقوق بشر اين دستگاه را اينگونه توصيف مي‌کند: «يک سلاح تهي از تبعيض که کودکان را به گونه‌اي هدف قرار مي‌دهد که اگر عليه گروه ديگر به کار برده شده بود، غوغا به راه مي‌انداخت» (هينسليف، 2008: 5).

آنچه در بالا ذکر شد، مسائل ديگري نيز ايجاد مي‌کند. کساني که در تدوين طرح‌هاي پيشگيري از جرم مشارکت دارند، از ديدگاه دولت، تحت فشار قرار مي‌گيرند تا اشاره کنند که هدف اصلي آن‌ها کنترل کردن جرم است، کساني که در مقياس وسيع درک مي‌کنند و به فکر اين خطرات هستند. آشکار است که از ديدگاه سياسي، جلب رضايت عموم مردم اهميت بسياري دارد. با اين حال، بايد ذکر کنيم که دولت و رسانه‌ها نقش بسيار پررنگي در ايجاد يا تشويق نگراني‌هاي خاصي در مردم دارند- شايد از طريق پانيک‌هاي اخلاقي (فصل 10). اگر چنين چيزي روي دهد، صرف نظر از ماهيت واقعي تهديد، کار قانع کردن مردم براي اينکه نياز مداخله‌هاي قوي تري است تا حدي ساده‌تر مي‌شود.

تحليل‌هايي که در سطح نظريه‌اي صورت مي‌گيرند، نظريه انتخاب عقلاني را به صورت کلی در نظر دارند. برای آغاز (اين امر به طور مستقيم با جرم شناسي فرهنگي و بخش‌هايي از جرم شناسي انتقادی ارتباط دارد-فصل‌هاي 1 تا 8)، بايد به کساني اشاره کنيم که قبول ندارند پژوهش‌هاي عموم- محور بايد اول روي جرم شناسي تمرکز داشته باشند. اين منتقدين عقيده دارند مشکل اصلي اين است که اين پژوهش‌ها در وهله اول لزوما توسط درخواست و دستورالعمل سازمان‌هاي خصوصي يا عمومي (مانند ‏Home Office‏) که بودجه آن‌ها را تامين مي‌کنند محدود مي‌شوند. طبق اين ديدگاه، جهان بيني‌هاي سياسي و نياز به توليد نتايج (مرتبط و عملي) سبب مي‌شود که پارامترها و احتمالات چنين پژوهش‌هايي بسيار با محدوديت مواجه شود. با اين وجود، پژوهش‌هاي عموم-محوري وجود دارند که نظريه پردازان انتقادي هميشه بيشتر به آن‌ها علاقه داشته اند، به خصوص پژوهش‌هايي که مستقيما در مورد جرائم افراد قدرتمند هستند.

انتقادهايی که به نظريه انتخاب منطقي وارد شده است به اين اشاره مي‌کند که مجرمان از قضاوت‌های هزينه-پيامد استفاده مي‌کنند، همانطور که کساني که مي‌خواهند تصميم‌های منطقي بگيرند از چنين قضاوتی بهره مي‌گيرند. راک (2007:16) اين امر را «داستان بي زحمت مرد اقتصادي» مي‌نامد:

مرد اقتصادی در ظاهر مجرمانه خود دارای انگيزه‌های پيچيده، زندگي اجتماعي غني، و يا در واقع، يک هويت اجتماعی قابل تشخیصی نمي‌باشد… وی به چنين پيچيدگي نياز ندارد، زيرا کاری که او مي‌کند اين است که خطر، ميزان تلاش و پاداشي که از ارتکاب جرم مورد نظرش بدست مي‌آيد را ارزيابي کند، درست همانطور که افراد ديگر اين کار را مي‌کنند. از اين رو، نظريه انتخاب منطقي بسياري از چيزهايي که جرم شناسان به آن علاقمند هستند ناديده مي‌گيرند: ارتباط ميان انگيزش‌های مجرمانه و تجربيات قبلی اجتماعي و فرهنگي؛ هويت‌های اجتماعي و ادراک خود؛ و با رفتارهاي ساختار اجتماعي که انگيزش‌هاي مجرمانه در آن‌ها شکل مي‌گيرد. نظريه انتخاب عقلاني علاقه‌اي به بررسي شکل گيري انگيزش‌هاي مجرمانه ندارد بلکه به سادگي چنين فرض مي‌کند چنين انگيزش‌هايي وجود دارند. علاوه بر اين، منتقدين عقيده دارند درک جرم بسيار ناقص مانده است زيرا علاقه‌اي به انجام پژوهش‌هاي کيفي و قوميتي در اين مورد وجود ندارد. تمرکز بر رويداد مجرمانه، و فرآيندهاي تصميم گيري فوری و موقعيتي است که منجر به اين مي‌شود که شخص تصميم بگيرد جرمي مرتکب شود. از اين رو، اين منتقدين ذکر مي‌کنند اگرچه افراد تصميم مي‌گيرند که جرمي مرتکب شوند يا خير، اما اين تصميم را در شرايطي مي‌گيرند که تحت انتخاب آن‌ها نمي‌باشد. اين شرايط با طبقه اجتماعي، قوميت، جنسيت، فشار گروه همسالان، فقر (فصل3) وابستگي به مواد و دارو و غيره ارتباط دارد. مولنيس (2006) در پژوهشی در ايالات متحده، خشونت مردانه جدي را در بافتار ادراک‌هاي خاص مردانگی که در سطح ويژگي‌های ساختاری جامعه مفهوم سازی شده‌اند (و به خصوص در زندگي خياباني طبقه پايين جامعه نمود يافته است) و نيز در سطح مشغوليت فکري ادراکي بررسي مي‌کند. سپس اين امر به نگراني تبديل مي‌شود که در تجربيات موقعيت نهفته است، براي مثال، زماني که فرد باور دارد اين تجربيات مورد توجه قرار نگرفته اند.

به همين ترتيب، رايت و دکر (1994) در ايالات متحده در اين مورد توضيح مي‌دهند که فرهنگ خياباني که ويژگی آن رفتارهای سازمان نيافته اجتماعي هستند به شکل گيری رفتارهای مجرمانه در افراد جوان کمک مي‌کند. از اين نظر اين پژوهشگران، مشکل نظريه انتخاب عقلاني اين است که نمي‌تواند اين عوامل زمينه‌اي را مد نظر قرار دهد، عواملی که توضيح مي‌دهند چرا انگيزه و تصميم برای ارتکاب جرم به صورت تصادفی پراکنده نشده اند، به عبارت ديگر چرا همه افراد از نظر فرصت مرتکب دزدی، تجاوز، و خشونت‌های شديد با يکديگر برابر نيستند.

مفهوم انتخاب «عقلانی» نظر منتقدين را نيز به خود جلب کرده است. اگرچه نظريه پردازان انتخاب منطقي اين را پذيرفته‌اند که مجرمان هميشه در ارزيابی موقعيت برای مرتکب جرم شدن به بهترين شکل عمل نمي‌کنند اما ايده‌های آن‌ها به خصوص وقتي مي‌خواهد برای پيشگيری از جرم به مرحله عمل درآيد، دقيقا بر اين فرض استوار است که مجرمان تصميمات منطقي مي‌گيرند. اين امر اين مساله را مطرح مي‌کند که منظور از «منطقي» دقيقا چيست و ما را به ياد مفهوم «مرد اقتصادي» مي‌اندازد که در يک مهماني دقيقا منطقي عمل مي‌کند (بر خلاف يک مرد اقتصادي «ناقص» که در يک مهماني نسبتا يا کاملا غيرمنطقي عمل مي‌کند). از اين رو، به نظر مي‌رسد نظريه پردازان انتخاب منطقي عقيده دارند چه يک تصميم کاملا منطقی، يا نسبتا منطقی باشد و چه کاملا غيرمنطقی، از ديدگاه شخص مجرم هميشه منطقي است (و نشان دهنده زمينه اجتماعي و شرايط آنی است).

اين امر دو مساله را بر مي‌انگيزد. اول اينکه، اين احتمال که شخص ممکن است در يک رفتار مجرمانه شرکت کند حتی اگر اين رفتار از نظر او غيرمنطقی باشد (به خاطر ريسک بالای ادراک). در اين موقعيت، تلاش‌هايی که برای پيشگيری از جرم صورت مي‌گيرند بسيار ناکارآمد خواهند بود. دوم اينکه، اين نظريه اين را مي‌رساند که اگرچه مجرمان بالقوه انتخاب‌هايی مي‌کنند که از نظر آن‌ها منطقی است، اما ممکن است در واقعيت اين انتخاب‌ها منطقی نباشند، که نشان مي‌دهد يک مقياس عيني-که نظريه پردازان انتخاب منطقی آن را ابداع کرده‌اند وجود دارد-که منطقي بودن با آن سنجيده مي‌شود. همين است که تلاش براي پيشگيری از جرم را توجيه مي‌کند. با اين وجود، اگر مجرمان فقط بر اساس منطقي بودن از ديدگاه خودشان عمل مي‌کردند، تلاش‌هاي پيشگيري از جرم که توسط يک فرد «بيروني» صورت مي‌گيرد، و ديدگاه ظاهرا عيني در مورد معنای منطقی بودن، از ديدگاه عملکرد به عنوان يک بازدارنده بسيار مشکل ساز مي‌شود. علاوه بر اين، منتقدان از اين شکايت دارند که زبان مشترکي برای مفهوم سازی جرم وجود ندارد. يکی از پيامدهای اين امر اين است که وضعيت فعلی تعاريف و ادراک‌هايی که از «جرم» و «مشکل جرم» ارائه مي‌شود، به سادگی همانی که برداشت مي‌شود در نظر گرفته مي‌شود.‏

‏* اين مقاله ترجمه‌ای است از مقاله انتخاب عقلاني(‏Rational choice theory‏) مندرج در كتاب ديدگاه‌های كليدی در جرم شناسی (ترجمه عباس خسروانی)

(‏KEYPERSPECTIVES IN CRIMINOLOGY‏) اثر جان تيرنی(‏John Tierney‏).ص (7 تا 13)

* پژوهشگر و دانشجوی دكتری جامعه شناسی

برگرفته از روزنامه اطلاعات (تاریخ انتشار 1395/9/29)