مشاوره حقوقی رایگان - ضرب و شتم و فحاشی و تهمت شوهرم به من

من تقریبا طی 1ماه نشده با معرفی همسایه زن اقایی شدم که با شوهرش فامیل بود وخ یلی ازش تبلیغ میکردند و 10 روز فاصله عقد و عروسی مان بود و با برادر شوهرم با هم عروسی گرفتند.
شوهر من از اول به صورت یکدفعه بدون اینکه من دخالتی داشته باشم شروع به فحاشی سر چیزای مختلف میکرد حتی پیش هر کی میشد این کارو میکرد بعد چند وقت کتک زدن هم اضافه شد بعد چند وقت تهمت به خودم و خانوادم شروع شد چیزایی میگفت که الانم تو ذهن من اون کلمه ها اصلا گنجانده نشدند تا حالا به زبان نیاوردم بعد از اون از بعد عید امسال به بعد شروع به کتک با دست یا با کمربند یا با تهدید که دست و پاتو میبندم خفه بشی و حتی در تاریخ 20 تیر امسال شروع به کتک زدن من سر اینکه من زندگی مستقل میخواستم و چرا نماز میخونم باید نه نماز بخونم نه روزه بگیرم مثل خودش که اصلا پابند اینا نیست بعد از خواب بلند شدن دعوامون شد و اون اولش دستاش رو راست کرد رو به جلو شروع به زدن من کرد بعد لوله شیر دوش حمام که مال طبقه بالایی ها بود رو برداشت شروع کرد به زدن با اون و میگفت در اخر که از قصد به جاهایی زدم که اصلا معلوم نباشه ولی پایین چشم و بینی ام کبود شده و ساعد دست راست و چپم دچار جراحت (حارصه) شده ولی با این وجود پاهای من سر زانو هام تا چند وقت درد میکرد چشمهام که باهاش اصابت کرده بود میسوخت بعضی وقتها تار میرفت حتی شبا امونمو میبرید یک بارم خودش وقتی رفته بودیم خانه مادرش دید چقدر چشمام درد میکنه و میسوزه از اون روز به بعد چند روز یکبار همون جور بدجور درد میکنه الان هم در تاریخ 5شهریور منو فرستاد پیش دکتر برای بارداری و همون روز و فردای اون روز ما انجام دادیم اقدام به بارداری رو و بعد دو روز اون رفت خانه ی مادرش با دادشش و زنداداشش و من هم چون احساس حالت تهوع میکردم نرفتم چون در اونجا خونه شخصی مون را شوهرم به داداشش داده تا زندگی کنند و واحد اونم اماده نشده تا الان که ما اونجا مستقر باشیم و خانه مادرش هم نه پله درست حسابی داره نه امکانات داره برای بیرون رفتن و باید 20 یا30 تا پله بری تا برسی و من هم با اون حال نمیتونستم این شرایط را تحمل کنم و به شوهرم هم گفتم من نیاز به استراحت دارم و گفتم میرم خونه مامانم تو یه ماهه فقط یه ساعت دیدمشان دلم تنگ شده براشون و شوهرم رفت داهاد و با اون دونفرمنم رفتم همون موقع خونه ی مامانم. بعد چندوقت هم تقریبا هفته اول مهر اومد خونه مادرم و من اون موقع احساس اذیت به خاطر بارداری ام بیشتر شده بود و احساس میکردم نمیتونم راه بیش از حد برم و اون خواست منو ببره با خودش گردو چیدن من قبول نکردم با من مادرم جر و بحث کرد الانم از مادرم به خاطر ضرب و جرح عمدی شکایت کرده و واقعا نمیدونم بی گناهی مامانم را چه جوری اثبات کنم
و من بهش گفته بودم وقتی کارت در داهاد تموم شد بیا منو ببر خونه مون و اون چند بار با بابای من تماس گرفته و گفته بود دخترتو بیار داهاد مگر نه باید یه ماه اونجا باشه بابای منم گفته بود باشه بمونه تا یه ماه خونه ی من و اون همیشه میگه تو هیچی نیستی با اینکه من لیسانس حسابداری از دانشگاه بوعلی دارم با معدل17 ولی اون دیپلم حسابداری داره با معدل 12بیشتر کمترش یادم نیست و الان هم جز کارگری اونم بعضی وقتها کاری دیگه ای نمیکنه و جز درامد کشاورزی درامد دیگه ای هم نداره و 3ماه به من خرجی نداده و دوماه از اون یه ماه گذشته و حتی یارانه ام را خودش برمیداره و همیشه هم منو هی میفرستاد خونه ی مامانم همون سری هم که شدیدا منو زد دو روز بود میگفت باید بری خونه ی مامانت به اجبار و من میگفتم زندگی دارم نمیرم حتی پول ماشین کراهم انقدر نمیداد یا اصلا نمیداد و حتی پول برای اینکه یه دست لباس بگیرم یه سری فقط هرجور شده ازش گرفتم یه ذره زیاد غذا میخوردم شروع به فحاشی میکرد باید اندازه یه بچه غذا میخوردم
هر روز منو اسیر کرده بود یا میفرستاد خونه مامانم یا میبرد داهد برای کارش اونم تو چه سختی بودم راحت نبودم پیش کسی راحت هستم که اذیتم نکند بتونم روال زندگی عادی خودم تو ارامش داشته باشم ولی اونا اون جور نبودند و میخواستند از من کار بکشند یه بارم بعد هفته اول بارداریم منو بردند 16گونی گندم شستن شکمم درد میکرد پاهام درد میکرد نمیتوتستم راه برم بهشونم اگه میگفتی میگفتند مریضی تو ادم نیستی تو اصلا چرا زن پسر ما شدی هر روزم به عروسشان یاد داده بودند سر حیاط جارو کردنو طویله شانو جارو کردن که من برم جارو کنم جیغ و داد بزنه منم این کار جز یک دفعه نکردم چون نه گوشت گوسفندها رو تا حالا من دیده بودم نه شیرشو خورده بودم مادرشم گفته بود جلوتر حرامش بشه اگه یه قورت بزاره دهنش با این که شوهر منم سهم داشت اول بار که با هم در خواستگاری حرف زدیم گفت سهم داره و چندتا زمین خوب داره از دادشاشم بهتر و خونه داره هم داهاد هم شهر و هفته دوم مهر که زنگ زدم بهش ببینم کارش تموم شده شروع کرد به فحاشی گفت 3واحد خونه تو شهر داره منم گفتم اگه راست میگی سندشو بیار ببینم واقعیت داره یا نه مبارک خودتم باشه همه ی اموالت من نیازی به اون ندارم. چون همیشه خدا خواهرش بدون اجازه وارد خانه ی من شده و میگفت باید شما برید اینجا نباشید باید برید مستاجری با اینکه از اول شوهرم به من خانه مستقل وعده داده بود نه اینکه یه نفر دیگه هم بیاره اینجا پیش من و کلا آزار بده منو منو کتک بزنه و وسایلام رو که بابام خریده بسوزونه به هم بکوبه بزن زمین خط خطی کنه با لج استفاده کنه اصلا حق استفاده از وسایلای منو نداره و باید جبران خسارت بکنند و همشون را نو کنند و همیشه فحاشی کنه و به همسایه ها بگند منم و بعد از این تاریخ که من دیگه خونه نرفتم هم اینها با هم درگیری و دعوا داشتند این را همسایه شون میگفت و 20سال این خواهر برادر پیش هم بودند و این را کتمان کردند و بعد از یکماه که خواهرش را به قصد مهمانی به خونه اورد خواهرش در خونه ی من لنگر انداخته و نمیره و به شوهرم میگه دوتا بودیم خوب بودیم باید دوتا بشیم اون جوری راحت بودم اون به من میگه من و داداشم مثل زن و شوهر بودیم تو جدایی انداختی بینمان حتی زبان درازی و شکلک هم درمیاره و میشینه کنار شوهر من و هی بخش میگه اینو بگو اونو بگو و حتی من با گوشای خودم هم شنیدم که گفت یه کار میگم بکن دیگه خانواده اش نیاند اینجا خودشم طلاق بده بزار دوتا بشیم بازم.
حالا اونا رو میتونم محکوم کنم و چه قدر جریمه شون باید باشه میخواستم بدونم چه طور خودمو از دست اینا نجات بدم هم خودم را هم خانوادم رو حتی اینا تا اونجا برنامه ریختند که بگند من با چاقو حمله ور شدم به سمت شان با اینکه هرچه قدر فحاشی میکرد خواهرش من اهمیت نمیدادم و فقط مطمئن بودم باید قانون منو از دست اون نجات بده و راحت کنه با اینکه به شوهرم هم درمیان میگذاشتم شروع به فحاشی میکرد منو بیشتر اذیت میکرد و ایا در این شکایت من باید مهریه ام را هم اجرابگیرم اگه نگیرم از بین نمیره و چه جور حق مادرم را بگیرم؟

پاسخ ها :

سميه  احمدي

سرکار خانم سميه احمدي :

استان : قزوین


هر ضرب و جرحی اتفاق افتاد بلافاصله شکایت کنید تا به پزشکی قانونی معرفی شوید تا آثارش از بین نرود.
می توانید مطالبه مهریه نمایید.


06:57:27   1398/9/12

موافق (0) مخالف (0)


0

سوالات مرتبط

وکلای متخصص